سه شنبه عقد داداش بزرگم بود
ما بخاطر شرایط کرونا برای عقد کسی رو دعوت نکردیم از قبل به همه هم گفتیم که مراسم نداریم حالا یه سری حرفا یه سری اتفاق ها پیش اومده به کنار ولی از دیروز واقعا خیلی ناراحتم که من استوری گزاشتم هیچ کدوم از خاله هام دختراشون عمه هام دختر هاشون زن دایی زن عمو دختر دایی هام ..تبریک نگفتن و خیلییی های دیگه دو سه نفر از دوستام فقط تبریک گفتن.. دیشب مامانم به مامان بزرگم زنگ زد مامان بزرگمم هر چی از دهنش در اومده به مامانم گفته که آره چرا احترام نزاشتی دعوت نکردی شرایط کرونا رو بهونه کردین نه خواهرات رو دعوت کردی نه برادرات دیگه حق ندارین بیاین پیشمون برین هر کاری میخواین بکنین یعنی بقدری مامانم و خودم ناراحت شدیم که حد نداشت چون مامانم اصلا جواب نمیده و تو خودش میریزه هر چی از دهنش در اومد به مامانم گفت 😳😳واقعا تاسف میخورم براشون که اینقدر نادانن ..اون یکی مادر بزرگم و بقیه فامیل چه حرف هایی که نزدن واقعا همه رو شناختیم این همه خوبی کردیم جوابمون این شده واقعا متاااااااسفم
نمیشد یکی رو بگیم یکی رو نگیم چون جمعیتمون واقعا زیاااااده و محضر ظرفیتش تا ۱۵نفر بوده و توی این اوضاع داغون کرونا
هیچ کدوم از دختر دایی هام خاله هام عمه و عموهام هیچ کدومشون بهمون پیام ندادن و هیچ کس به خانوادم زنگ نزد که تبریگ بگه نه به برادرهام نه پدرم نه خواهرهام نه مادرم
از همه بدم اومده واقعا از همه که چه حرفایی زدن چه قضاوت هایی کردن خدا ازشون نگزره .چوب خدا صدا نداره