بچه های کوچمون آمپول واقعی میگرفتم دنبالشون میکردم
بعد میدیدم دلشون میخوادبیان توکوچه اززیردرشون برگ میفرستادم مثلااشتی بعدش هواشونوداشتم😂
یباریکی داداشمودعواکردمن فهش نمیدم نهایت فهشم خنگ
بعدبه اونی که داداشمودعواکردشروع کردم اسم حیوون گذاشتن روش میمون درختی گوریل... بعدرفتم پیش مامانم شروع کردم گریه که من حرف بدی زدم😂