لایک لطفاً
آفرین به اراده ی عمتون
لایک لطفا
چقد دیر بقیه شومیزاری
بعداز اینکه شرکت رو زد به بهونه ی اینکه خونش دوره به محل کار ، خونشون رو دادن اجاره و رفتن سعادت اباد خونه اجاره کردن که نزدیک باشه. عمه من صبح میرفت شب ساعت ۸ شب میومد خونه گاهی ام از داییم دیرتر میرسید خونه ولی دایی بیچارم هیچی نمیگفت تا اینکه بالاخره قند عصبی گرفت الان تقریبا ۶ سالی میشه قند داره و باهر جرو بحث یا استرسی قندش به شدت میزنه بالا. داییم هیکلی ۸۰-۹۰ کیلو وزن الان استخون شده کلا شاید ۷۰ کیلو باشه.
عمم یه ۵-۶ سالی تو همین شرکت بود و درگیر اون بود
چ آدم قوی بوده عمتون
یک خانم گل منو لایک کنه
لایک پلیزززززز قشنگا
تو شرکت برا خیلیا چه فامیل پدریم چه مادریم کار جور کرد و الان خیلی ها مدیونشن.
عمم تقریبا ۴ سال پیش شروع کرد برا ازمون وکلا درس خوندن ، سال اول خوند به گفته خودش خیلی میخوند در حدی که تا ساعت ۱۲ شب هرروز تو کتابخونه میبود و خیلی هم هزینه کرد کلاسای مختلف میرفت. سال اول دقیقا ی هفته قبل از ازمونش بابابزرگم ینی بابای خودش فوت کرد و نتونس بره ازمون بده
ای بابا تو رو خدا زود باشه یه ساعته داری مینویسی
