2410
2553

سلام.نه کمک میخام نه راهنمایی چون داستان زندگی من نیس اصلا ، فقط میخام نظراتتون رو بدونم در مورد زندگی و جدایی این زوج.


من خودم ۲۴ سالمه متاهلم ،یه دایی دارم متولد ۵۹ هستش یه عمه ام دارم متولد ۶۵.


سال ۸۱ یا ۸۲ دقیق یادم نیس عمه و دایی من به صورت کاملا سنتی و به انتخاب پدرمادرهاشون باهم ازدواج میکنن ، داییم اون موقع مغازه بابابزرگم کار میکرد و هیچی نداشت از خودش نداشت عمم هم یه دختر دوم دبیرستانی بود همین. اینا باهم ازدواج میکنن و میرن طبقه بالا خونه بابابزرگم میشینن. بعد ۷-۸ ماه عمم باردار میشه ولی با بی احتیاطی سقط میشه یکسال بعدش هم دوباره باردار میشه بازهم نمیتونه نگه داره و سقط میشه. دیگه روحیش رو کامل از دست میده و میره تو مساجد و بسیج فعالیت میکنه برا اینکه یه مقدار از نظر روحی اوکی بشه ، چون خودش هم پیگیر این بود که بره سرکار و خودش رو مشغول کنه از طرف بسیج یه کاری پیدا میکنه و با داییم مشورت میگیره داییمم با اینکه خیلی بابابزرگ مامانبزرگم گفتن بهش نزار بره ، چون عمم رو دوس داشت زیاد مقابله نکرد.  میره سرکار و بعد یه مدت کلاس رانندگی  و چندسالی به همین منوال میگذره ، عمم هم تو این مدت هی از این سرکار دراومده جای دیگه رفته تو دادگاه و بیمارستان و مدرسه و اینور اونور هرجا تونسته بود خودشو جا میکرد برا کار کردن.....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720
2714

بعد چند سال هرکی میگفت بچه اینا میگفتن ما بچه نمیخایم اصلا ،داییمم خیلی پشت زنش درمیومد هرکی میگفت شاید مشکل داره یا چی بهش برمیخورد میگفت خودمون نمیخایم دخالت نکنین. 

عمم دانشگاه پیامنور ثبت نام میکنه تو ورامین با داییم میرن دانشگاه و میومدن ، ۴سال کامل تا عمم لیسانس حقوقشو بگیره. اینم بگم بعد از اینکه عمم رفت سرکار ۶-۷ ماه بعدش اینا خونشون رو جدا کردن و از خونه مامانبزرگمینا رفتن ولی تو همون محله بودن. بعد اینکه عمم لیسانسشو گرفت یه شرکت پرستاری زد به کمک یه خانم دکتری و اینا شدن موسس شرکت....

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687