رفتم سونوگرافی بعد از سونو تا ازمایشگاه یه خیابون فاصله بود شوهرم گف بیا پیاده بریم همین جور داشتم میرفتم که جونم براتون بگه یه زنه بسیار بسیار خوشتیپ ارایش کرده ابرو ها میکرو اومد با یه صدای دلبر بهم گف کمکم کن بچه هام گشنن😐😐😐😐
قدیما فقیرا مگه اینجوری لباس مبپوشیدن تازه ارایش نمیکردنننننننن
نکرده بود عادی سازی کنه خودشو لنتی جذاب😐😐
بعد از اونم یه پیرزنه صدام کرد گف دختر خانوم بیا رفتم😐
گف زبونت تلخه دلت سفیده فامیل زباد داری ولی به درد نخور
خب حالا پولم و بده😐😐 منم فرار کردم😐😐😱😱😱😱😱😱