banoye_ghesegoفک کنم این بود پیجش من خوندم همه شو
بفرمایید
شبی که عقد کردن ژوان و بالاجا
رباب موهاشو از ته میزنه دیگه کلا بیخیال بالاجا و ژوان میشه
به پدرشوهرش میگه یه خونه برام تو همون باغ درست کن تا با بچه هام زندگی کنم که دستور ساخت خونه رو میدن
بعد ش بالاجا باردار میشه ژوان و بالاجا و رباب راهیه کربلا میشن توراه کربلا حال بالاجا بد میشه میبرنش پیش قابله که بچه مرده به دنیا میاد اونجا رباب به قابله ططلا میده اونم یه دارویی به بالاجا میده که دیگه بچه دار نشه ونمیشه
برمیگردن از کربلا
رباب توسط مادرشوهرش میفهمه که بالاجا سم میرخته تو شیر تا این کور شع
بعد ازچند سال
سما با طبیبی که کمکش میکنه حرف بزنه ازدواج میکنه
رباب دیگه به باغ نمیره بچه هاش عروس و داماد میشن
پدرشوهرش میمیره
مادرشوهرش مریض میشه و ازش نگهداری میکنه
اما همچنان به ژوان محل نمیده
بالاجا خودکشی میکنه و طلسم ژوان ازبین میرن
این میشه که ژوان دوباره به رباب برمیگرده
رباب ۷۰سالگس فک کنم کور میشع
۸۰سالگی میمره و ژوان۹۰ سالگی از دنیا میره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
