عزیزم
بابا و داداش رضا ادم میفرستن گیسو رو میکشن
ریحانه زن رضاهم بخاطر سرطان میمیره
پیمان با یه دختر اصالتا ایرانی ولی بزرگ شده ایتالیا برمیگرده ایران و از درسا جدا شده
داداش رضارو میگیرن بابای رضا و خانوادش میرن توی ویلا قایم بشن تا شریکاش نیان سراغش
بابای رضا به رضا جای پولایی که اختلاص کرده رو میگه که رضا تا شریکای باباش پولارو پیدا نکردن برشون داره
از یه طرفم سهیل و پیمان و رصا قراره همکاری کنن با یه رستوران براشون تیزر تبلیغاتی درست کنن
توی همون روزای اول شریکای بابای رضا تو قالب پلیس میان رضارو میبرن گروگان میگیرن
اون دختره هم که با پیمان اومده ایران دنبال پدر مادر واقعیشه چون بچه سرراهی بوده
پگاهم داره کمکش میکنه
پگاه میخواست بچه از بهزیستی بگیره که نشد
تا اینجا اینا اتفاقای مهمش بود