۳ونیم چهاربعدازظهر بود گفت میرم ماشینو درست کنم . از دیشب هم به یه خانومه قول داده بود بارش رو ببره یزد . من بهش التماس کرده بودم بخاطر مریضی و خستگی و بدن دردو خرابی ماشینش بارو قبول نکنه . شوهرم حرف شنو نیست اصلا😔من شماره زنه رو گذاشتم تو لیست سیاه. سرشبی هی به شوهرم زنگ زدم گفتم کجایی التماسش کردم نره برا اون بار . با عصبانیت گفت شماره صاحب باره رو برا چی گذاشته بودی تو لیست سیاه بیچاره این همه زنگ زده بود و قطع شد. دیگه ازون موقع تا حالا هر چی زنگ میزنم منو انداخته تو لیست سیاه😢