۳ونیم چهاربعدازظهر بود گفت میرم ماشینو درست کنم . از دیشب هم به یه خانومه قول داده بود بارش رو ببره یزد . من بهش التماس کرده بودم بخاطر مریضی و خستگی و بدن دردو خرابی ماشینش بارو قبول نکنه . شوهرم حرف شنو نیست اصلا😔من شماره زنه رو گذاشتم تو لیست سیاه. سرشبی هی به شوهرم زنگ زدم گفتم کجایی التماسش کردم نره برا اون بار . با عصبانیت گفت شماره صاحب باره رو برا چی گذاشته بودی تو لیست سیاه بیچاره این همه زنگ زده بود و قطع شد. دیگه ازون موقع تا حالا هر چی زنگ میزنم منو انداخته تو لیست سیاه😢
هیچ خبری ازش نیست دلم می خواست اینجا بود دستای پراز ترکش رو واسش چرب می کردم داروهای تنگی نفسش رو بهش میدادم😢تا چشام میذارم روهم تو یه جاده تاریک تو ماشین با مریضی و ماشین خراب می بینمش😣
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.