ميگى بادكنك مناسب نيست الان يه چى ميگم برگات بريزه😂😂
خونه دوست شوهرم سفره اباالفضل بود روز تولد اقا....ما رفتيم اول نشستيم همه چى عادى بود داشتيم احوالپرسى ميكرديم ديديم صاحبخونه نيست پرسيديم كجاس گفتن طبقه بالا داره حاضر ميشه😐
عاغا مداح اومد و شروع كرد دف زدن و خوندن يهو ديديم خانومه صابخونه لباس لختى و پر از ارايش كه همچون عروس بود داره با رقص و هلهله از پله ها مياد پايين😟😟😟
عجيبتر از اون خانوادش بودن كه رو سرش نقل و شكلات ميپاشيدن و هلهله ميزدن انگار عروسه😯😯😯
هيچى ديگه كارى كردن نه تنها دهن ما بازموند از اين كار عجيبشون بلكه حضرت اباالفضل چشماشو بست صحنه رو ترك كرد😂😂
اين عجيبترين مولودى عمرم بود كيك سبز هم داشتن دو طبقه