مامان بزرگ مادری مهربونم
دیروز پیش مامانم بودم یه دفه دلم هواشو کرد میخواستم به مامانم بگم برم پیشش ببینمش ولی حرف اومد نشد بهش بگم
امروز از بینمون رفت
لعنت به کرونا که نمیزاره همدیگه رو ببینیم
دیگه هیچوقت نمیتونم ببینمش
خیلی مهربون و معصوم بود یه بار اخم نکرد یه بار غر نزد یه بار نگفت من این غذا رو نمیخوام
خیلی ناراحتم نشد ببینمش