همکلاسیم بود ولی به دلیل بیکاریش خونوادم مخالفت کردن اما من باهاش موندم و پس اندازمو بهش دادم ماشین خرید و آزمون ها رو ثبتنامش میکردم تا اینکه استخدام شد. حتی کات ۴ماهه داشتیم اما برگشت گفت بدون تو نمیتونم و بزار محل کار تو هم مشخص بشه بعد ازدواج کنیم. بازم قبولش کردم اما رفته رفته سرد شد تا اینکه اواخر رابطمون بهش زنگ زدم گفتم دلیل تغییر رفتارات چیه؟ چرا پیام نمیدی؟گفت خسته ام و نمیتونم مانع استخدامت توی شهرتون بشم و تو هم زیاد خبری ازم نمیگیری. اما میدونستم اینا بهانه هست چون شب ها مدام آنلاین بود و یه نفر بهم گفته بود با دختری قبلا بوده الان باز وارد ارتباط شده.منم پیامش میدادم اصلا سین نمیکرد. بعد چند روز دیدم بیوی اینستا رو اسم دختر با حلقه گذاشت و نیم ساعت بعد پاک کرد. بهش پیام دادم گفتم خیلی پستی تا کار پیدا کردی منو از یاد بردی. دیدی خیانت کردی. اما دیگه جوابمو نداد.
بازدید واتساپش رو که اخیرا بوده ، جدیدا ساعت دارش کرده. چقد واسه اون ارزش قائل هست ولی من توی این مدت ۵سال هیچوقت کنترلش نکردم و مجبورش نمیکردم بازدیدشو ساعت دار کنه حتی همو فالو نداشتیم بخاطر سختگیری خانواده ها.
دلم خیلی گرفته دوس دارم زنگ بزنم هرچی توی دلمه بگم اما غرورم له میشه