منمخواب دیدم یکی ازهنداومده بودپیشمون ومیگفت درواقع مارهستش منم میترسیدم برم دستشویی مثلااونتبدیل بع مارشه اونم بیادتو...توخوتب دتسشوییداشنمداشتمخودمومیزدم بعددخترههم هی میگفت بذاریکیمارشم بذاربشم ببین میگفتم واییی نمیخوام.خداروشکر نشد.خونه خومون بوداوای یه جوریم بودکهانگارمارفتیم هند