سلام اوناییکه منو میشناسن میدونن چند ماه قبل کرونای سختی گرفته بودم و پدرم در اومد...
بعد از اون به مدت ۳ ماه تخمدانم درد میکرد نه عفونت بود نه کیستی هیچ مشکلی...
تو کرج هر چی سونوگرافی بود رفته بودم
حتی رفتم تهران سعادت اباد سونوگرافی دکتر سعادت که بهترین سونوگراف هست...
حتی ام ار ای تو گرون ترین بیمارستان خصوصی
همه میگفتن هیچ مشکلی نداری اما درد....همیشه باهام بود...از غصه و درد افسرده شده بودم و ۷ کیلو وزن کم کردم
حتی نزدیک ۶۰۰ هزار تومن مادرم برام دارو گیاهی خرید اما بازم بی فایده بود
این روزها همسرم و خانوادم بی منت...با عشق کنارم بودن
تا اینکه الانم باردارم و ۹ هفتم وویار شدید
واقعا دیگه جوونی برام نمونده...
دیشب همسرم اومد از سر کار گفتم خیلی حالم بده خیلی خستم زدم زیر گریه...گفتم خدا دید من چقدر این مدت زجر کشیدم حداقل یه حاملگی راحت و بدون ویار قسمتم میکرد
همسرم اومد خوابید کنارم دیدم یه قطره اشک از چشاش ریخت رو بالشت...نگاهش کردم گفتم تو چرا گریه میکنی
گفت چطور میتونم گریه نکنم وقتی عشقم اینهمه تو عذابه
و بغضش ترکید و اشکاش بیشتر شد...
راستش میتونست نادیده بگیره و بگه لوس بازی در نیار بعد ۱۲ ساعت کار و خستگی...اما همین هم دردیش خییییلی حالمو بهتر کرد خیلی..از دیشب حسم بهش جور دیگه ای شده..
یاد حرف مادرم میوفتم که میگه آدم نمیتونه عذاب کشیدن عزیزانشو ببینه....آدم نمیتونه
خدایا شکرت