نزد امام صادق علیه السلام رفتم و گفتم در خراسان همه منتظرند تا قیام کنید و به شما بپیوندند.چرا نشسته اید و هیچ کاری نمیکنید؟ امام به هارون مکی فرمود تنور را روشن کن. وقتی تنور خوب داغ شد به من گفت ای فلانی: داخل تنور شو. من ترسیدم و گفتم ای فرزند رسول خدا مرا به اتش مجازات نکن و از من درگذر. فرمود: از تو درگذشتم. آنگاه امام به هارون مکی فرمود داخل تنور شو.هارون رفت و داخل تنور نشست. امام مشغول صحبت شد و ما با تعجب نگاه میکردیم که چه بر سر هارون خواهد آمد. لحظاتی بعد امام به او گفت میتوانی بروی و به اموراتت برسی.هارون بلند شد و بدون اینکه اسیبی دیده باشد خداحافظی کرد. امام از من پرسید در خراسان چند نفر مثل این سراغ داری؟ گفتم حتی یک نفر هم نیست. امام بلند شد و در حالیکه ما را ترک میکرد با صدایی آرام فرمود: ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکی) نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد، ما به زمان مناسب آگاهتریم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دخترم ۱۲خرداد 1400 اومد بغلم❤۲بار سقط زیر 8هفته داشتم که علتشون معلوم نشد❤بعد 2سال نتیجه گرفتم❤ ایندفعه با کمک دکتر مهربونم تونستم بفهمم مادر شدن یعنی چی ❤خیلی سختی کشیدم خیلی حرفا شنیدم ولی اونا منو قوی تر کرد❤
🤣🤣🤣🤣 یاد یه خاطره افتادم تو سونوگرافی بودیم یه آقائه سن بالا هی میرفت پیش دکتر هی میگفت زیاد آب خوردی تخلیه کن یکی دوبار فرستادنش بیرون آخرش عصبانی شد گفت مگه شیر آبه میگید یکمشو خالی کن همه مثانه ها پر مطب ترکیده بود 😂