فکر کنم خواهری کمبود محبت داره و اظطراب زیادی دا ه و به خاطر بی ثباتی توی کارهایش نیاز به دارو داره تا به کم اروم بشه از این شاخه به آون شاخه نپره
طفلی انگار بی قراره آرامش نداره نمیتونه تمرکز داشته باشه
خواهرت ی آدم ساده و بی خیاله که احساس میکنه اگه دوساعت بگه و بخنده یعنی دیگه مشکلی نداره و زندگیش شاده اصلا یاد نگرفته مشکلاتو اساسی حل کنه همه چی واسش تو ظاهر خلاصه شده
باهاش برو مشاوره نگو تورو میخوام ببرم بگو خودم میرم کم کم اونجا حرف بزن شاید کم کم خواهرتم مشتاق شه
اگه میبینی بلد نیس پس انداز کنه هرماه ی مبلغی بگیر به عنوان قرض یا چیزی واسش نگه دار
مشکل اصلی ایشون نداشتن عزت نفس هست ،
بهشون پیشنهاد کنید بره مشاور
با خوبی و خوشی نه با جنگ
و بگید که فقط خودشه که میتونه خودشو نجات بده و شما خوبشو میخواید
انتخاب با خودشه
دقیقا
مخصولا با توجه ب شرایطی ک هست افسرده شده
ما همه ازدواج کردیم
اون همچنان داره کار میکنه
درامد مادرمم انقدری نیس ک بتونه نیازای خواهرمو برطرف کنه
چون خواهرم ب کم قانع نیس
با توجه ب شکستیم ک تو زندگیش خوردو
الانم نبود کیس مناسب شرایطو سخت کرده براش
