رفیق میشه کامل واسمون تعریف کنی خیلی جریانت جالبه....روح چ کسایی رو میبینی
۶۶تو روستامون ۹۰ روح وجن دیدن جایی پرتیه.۶ سالم بود پیش مامانم خواب بودم یکی تکونم دادبیدارشدم دیدم یه زن خیلی زشت نشسته پیشم دستموکشیدمنوببره مامان بزرگم بیدارشدبرای نماز اون غیب شد.
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
رفیق میشه کامل واسمون تعریف کنی خیلی جریانت جالبه....روح چ کسایی رو میبینی
بعد داداش زن داییم مرد(مرگ دردناکی داشت جوون بود)روح اون همیشه کنار خونم میدیدم مامانمم دیده بود
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
رفیق میشه کامل واسمون تعریف کنی خیلی جریانت جالبه....روح چ کسایی رو میبینی
چنتا اتفاق دیگه افتاد اومدیم شهر همچنان میبنمشون تا الان بیشتر جن میبینم یه بارم روح پدرشوهرمو دیدم بیشتر وسایلامو میبرن یا تو خواب کتکم میزنن بیدارمیشم
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
نه اصلا. اره بعضی وقتا یه چیزایی ازقبل حس میکنم.مثلا دایم یه مدت مریض بود قبل اینکه بره دکتر من میدونستم مریضیش چیه
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
عزیزممم خیلی وحشتناکه من که فقط شنوندم چ برسه به تو که سرت میاد.....تا حالا روحا ازت چیزی خواستن یا ...
دم گوشم حرف میزنن ولی نمیفهمم چی میگن باور میکنی نمیترسم
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...
واااای دختر تو اعجوبه ای به قران...تو رو خدا نمیتونی بگی ایندم چجوریاس یا امسال چ اتفاقایی واسم میوف ...
ببین درخواست بده اسمتو بگو اگه چیزی بود بهت میگم
به قول کافکا : بغلم کن ، بغلم کن که حرف زدن کافی نیست .... پناه میبرم به رویا ....از شر تمام واقعیت های تلخ ...نمیدانم رسیدن چیست،اما بی گمان مقصدی هست که همه وجودم به سمت آن جاری است...