بچه ها من به جن اعتقاد ندارم ولی خیلی توخونمون چیز گم میشه بعضیاش پیدا میشه بعضیاش نه مثلا چند سال پیش میخواستیم بریم مهمونی گل سر دخترمو گذاشتم رومیز توالت که موهاشو مرتب کردم بزنم بعد سرمو بلند کردم دیدم نیستش بادخترم زیر میز دور تخت داخل کشوهارو همه رو نگاه کردیم نبود دوباره خم شدیم پشت اینه نگاه کردیم نبود یه دفعه دوتامون سرمونو بلند کردیم همون جایه اولش بود جلوی ایینه جوری که دوتامون جیغ زدیم بجزماهم کسی نبود وخیلی اتفاقهای عجیب دیگه به خدا راست میگم
فکر میکنم این برمیگرده به اینکه به ۰ی فکر میکنیم.چون اون وقتا همش استرس اینو داشتم که پسرم بلند شه و گریه کنه و صدای گریه میشنیدم.بعد که بزرگتر شد خیالم راحت شد که گریه نمیکنه دیگه نشنیدم
بچه ها من به جن اعتقاد ندارم ولی خیلی توخونمون چیز گم میشه بعضیاش پیدا میشه بعضیاش نه مثلا چند سال پ ...
منم یه خاطره شبیه این یادم اومد.خیلی سال پیش یه رم کوچیک دستم بود این یهو از دستم ول شد با مامانم تو اتاق بودم.کل اتاقو زیرو رو کردیم پیدا نشد.آخر سر مامانم رفت سر کیفش چیزی برداره دید رم اونجاست.جالبیش اینجاست که اون موقع که رم از دستم افتاد زمین کیف مامانم آویزوون جالباسی بود زیپشم بسته بود😑
منم یه خاطره شبیه این یادم اومد.خیلی سال پیش یه رم کوچیک دستم بود این یهو از دستم ول شد با مامانم تو ...
به خداقصدترسوندن ندارم ولی دخترم که کوچیک بود نصف شبا جیغ میزد میگفت مامان به این بچه که چشماش ابیه بگو بره منم هرچی میگفتم کسی نیست میگفت ایناهاش پشت بخاری قایم شده میاد اذیتم میکنه میبردمش پشت بخاری جیغ میزد میگفت برو بیتربیت ولم کن ازت بدم میاد به زور میخوابوندمش خودمم میترسیدم تا یه سال همش میدیدش بعد دیگه نه خدارو شکر ولی بعدش چیزا توخونمون گم میشدن من سوره جنم میخوندم خودمم میترسیدم خیلی
به خداقصدترسوندن ندارم ولی دخترم که کوچیک بود نصف شبا جیغ میزد میگفت مامان به این بچه که چشماش ابیه ...
وای چه وحشتناک😢خونتونو عوض کردین؟میگن پیامبر گفته اونایی که بچه کوچیک دارن سعی کنین یه حیوون نگه دارین تو خونتون که اگه جن اومد سراغ بچه نره سرگرم حیوون بشه.حتی یه پرنده مثل کبوتر,هرچی
شوهرم بدش میومد اسم این حرفارو پیش کسی بیارم میگفت به هیچکس نگو برامون حرف درمیارن ولی یه سال رفتیم بیرون من لاغرشده بودم حلقه ازدواجم گشاد شده بود گذاشتم تویه جعبه که توش گوشواره هادخترم بود قشنگ یادمه بازم دخترم شاهد بودبعد رفتیم بیرون وقتی برگشتیم گفتم برم بیارمش بدمش شوهرم فردا ببره برام تنگش کنه هرچی گشتم نبود دژدی چیزیم نیومده بود چون اگه بود که گوشواره ها دخترمو نبرده بود فقط حلقه رو برده بود هیچوقتم پیدانکردیم