2726

عزیزم چرا گرفتن؟ خیلی دردناکه تجربشو داشتم 🥺😞

یه جایی خوندم که می‌گفت : هیچ وقت یک مادر رو سرزنش نکنید، چون خودش خیلی بهتر از شما این کارو بلده... هر روز یک احساس سنگینی و غم داره که مدام تکرار میکنه :کاش بیشتر بودم، کاش بهتر بودم و کاش مهربون تر بودم.      همیشه آخرش خوبه،اگه بد بود بدون  آخرش نیست      وقتی که تو رفتی و لبت نیست،به قرآن                       لنگ است بساطِ قم و این صنعتِ سوهان                    از روی لب توست که در حاشیه قم/هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش 😍😍😍🤪🤪                             چشم هایت عقیق اصل یمن /گونه هاقاچ سیب لبنانی /تو بخندی شکسته خواهد شد /قیمت پسته های کرمانی 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چقد بی عقله‌که برا شما تعریف کرده‌و باعث خون شدن دلتون شده

ایشالله‌مشکلتون هرچی که هست حل بشه

اذان صبح های حیات بخش .... باید وصیت نامه ی 💕 حاج قاسم 💕 را چندین بار خواند ، قبل از اینکه بزرگترین فرمانده نظامی جهان را از دست داده باشیم ، عارفی وارسته و سیاستمداری بصیر و ذوب در انقلاب را از دست داده ایم و اکنون ماییم و راه او و آنچه که او نوشته بود : خامنه ای عزیز را عزیز جان خود بدانید ، حرمتش را حرمت مقدسات بدانید .
2728

درد بی در مون بگیرن الهی.حیونم این کارو نمیکنه.تف به ابنجور قانون که زنا رو مثل یه کنیز میدونه فقط بده و بدنیا بیاره و از شیره ی جون خودش بهش بده بزرگش کنه ولی اختیار بچه ی خودشو نداشته باشه

گرفتن یا رهاش کردی؟آخه کسی مجبورت نکرده بود بیای قهر در حق بچت طلم بسیار بزرگی داری می کنی پاشو برو ...

گرفتن بچم شیرخشک میخوره از وقتی بچم مریض شد همه با من بد شدن مادرشوهرم میگفت دیگه هرجا رفتی بچمونو نمیدم با خودت ببری اگه تاپیک های قبلیمو بخونی میفهمی جریان چیه

گرفتن بچم شیرخشک میخوره از وقتی بچم مریض شد همه با من بد شدن مادرشوهرم میگفت دیگه هرجا رفتی بچمونو ن ...

خوندم چیز خاصی نیست. پاشو برو خونت بچتم از مادرشوهرت بگیر. خداوکیلی خیلی حرص دراری استارتر

برو شکایت کن خیلی زود برش میگردونن چون حداقل تا ۷ سالگی مال مادره

اگه شکایت کنم طلاقم میده من نمیخوام طلاق بگیرم ولی منتظرم بیان دنبالم ولی دریغ از ی زنگ با ایکنه خودش منو گفت برو خونه پدرت خودشونم منو اوردن جلو چشمم بچمو بردن خونه مادربزرگش

شما چجوری تجربشو داشتین بچه من یازده ماهشه

ازم گرفتن بچمو کتکم زد یک هفته رفتم دم رفتن بچمو کشید از بغلم نذاشت ببرم دوسالش بود.. بعد یک هفته دلم طاقت نیاورد برگشتم همه چی بدتر شد بهم ریخت هی سرکوفت ک مقصر خودت بودی برگشتی خودت ب پامون افتادی ببخشیمت و اینا .. بعد دیگه امسال یک ماه رفتم خونه بابام دوباره بچه رو گرفت ازم دیگه رفتم برای طلاق و کارای اداری و دادگاه اینبار برای اولین بار خودش اومد دنبالم و میخواد بقول خودش درست کنه زندگی رو ببینم چ میکنه درضمن ماهم 18 سالگی ازدواج کردیم بخاطر سن کمشونه عقلشون کم عقل ما کمتر ک تو این سن درگیر شدیم 

یه جایی خوندم که می‌گفت : هیچ وقت یک مادر رو سرزنش نکنید، چون خودش خیلی بهتر از شما این کارو بلده... هر روز یک احساس سنگینی و غم داره که مدام تکرار میکنه :کاش بیشتر بودم، کاش بهتر بودم و کاش مهربون تر بودم.      همیشه آخرش خوبه،اگه بد بود بدون  آخرش نیست      وقتی که تو رفتی و لبت نیست،به قرآن                       لنگ است بساطِ قم و این صنعتِ سوهان                    از روی لب توست که در حاشیه قم/هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش 😍😍😍🤪🤪                             چشم هایت عقیق اصل یمن /گونه هاقاچ سیب لبنانی /تو بخندی شکسته خواهد شد /قیمت پسته های کرمانی 
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز