من جوری اعتمادداشتم میگفتم سرش بره اینکارو نمیکنه حالا فقط ن بخاطر دوس داشتن کلا اخلاقش رفتارش ولی سه بار مچشو گرفتم
بیشتر از چشمام بهش اعتماد دارم . چون میدونم و میشناسمش
خانومی میشه من ازت چیزی بپرسم به عنوان خواهرت
ولش میکنم میرم خونه بابام
میگه اره برو برو یک ماه بمون
تفریح کن
چون شهر غریبم یکی دوساعت فاصله داره
بعد ی هفته نشده گاهی وقتا بدون خبر جلو خونه بابامه
میگه بیا جلو در من اومدم کفری میشیما تمام برنامه هام بهم میریزه
میگه مردم تحمل ندارم نباشی 😁😆🤣😂
به خودم اعتماد دارم چون انقدر محکم پشت خودش و رندگیمون ایستادم که اگر کل دنیارو بگرده دیگه کسی نمیاد نصف کارایی که من کردم رو انجام بده
خوشبحتالتون بچه ها ک انقد همسراتون خوبن
غریبه
مغازه دارن لباس فروشی مردونه
با جاریم اینا همینطوری یهویی میرن مغازه میبینن مغازه درش قفله ،چراغا خاموشه رقص نور روشن کرده🤭بعد نگو تو دارن باهم غذا میخورن قشنگ میگفت نشسته بودن پیش هم بعد اینا از پشت شیشه میبینن اونا تو حال خودشونن اینارو نمیبینن بعد اینا در میزنن اون میبینه اینارو
زنه هم تو همون پاساژ تولیدی داشت
مادرشوهرم کاری کرد که زنه تولیدیشم جمع کرد فرار کرد رفت
چون خودش آدم خوبیه و تو خانواده درست و حسابی بزرگ شده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
