بحث پول نیست ک کی از کی بالاتر همه چیزو حرف میکنن پدر زندایی شوهرمو در آوردن بخدا شوهر خودمم یه آدم فضول درجه یک حالا بگم از چه قرار قضیه این که ما خونه عروس و داماد تازه نمیریم زیاد ده تا میخوریم شاید سالی یبار بریم خونشون و در مورد خانواده منم صدق میکنه بخدا َسالی یبار میان اما فامیلای اون خاله هاش سی سال زندگی کردن بعد از یه شام یا ناهار دادن میگن مارو دعوت کن خونمون یا داییش اصلا مارو دعوت نکرده دو بار سر سفره رسیدیم خونشون با اینک همرو دعوت کرده بود شام بجز ما. یسری شوهرم دیدم رفته هماهنگی های لازم رو با مادرش کرده مهمون دعوت کنه من اگ میگفتم نه دعوت نکنیم دعوا بود گفت خونه داییم رفتیم صد بار خوردیم خونه خالم صد بار خوردیم با اینک بخدا دروغ میگ هر بار خوردیم بعدش پس دادیم منم گفتم باشه مهمونی بده ولی ما صد بار نرفتیم بخوریم. خلاصه این رفته با مامانش گفته کلا صدو هشتاد درجه حرف منو عوض کرده من ماهی یبار میرم خونه مادرش با اینک اصلا شام یا ناهار دعوت نمیکنه با اینک من هیچ کسو این جا ک هستم ندارم بعد از یکماه رفتم دارن مادرشو خالش تیکه ميندازن خسته شدم از دستشون بخدا