یه ماه دیگه بچم به دنیا میاد ولی هنوز اسمی براش انتخاب نکردیم یعنی من تا جنسیت نی نی رو ماه چهارم فهمیدم کلی ذوق داشتم براش دنبال اسم گشتم . مادرو پدرم همون ماه 4 که جنسیت بچه مشخص شد سیسمونی براش خریدن و سرویس تخت و کلی لباس و وسایل و ... بعد که من به شوهرم گفتم بنده های خدا تو این وضعیت از هیچی برامون دریغ نکردن و کلی زحمت کشیدن شوهرم گفت عرف اینه ،وظیفه پدر و مادر دختره که این چیزل رو بخرن . طرز گفتنش خیلی بهم برخورد و ناراحت شدم . میتونست بگه اره دستشون درد نکنه زحمت کشیدن ....
بعد پدر و مادرش حتی یدونه هزار تومنی بگی واسه بچم خرید نکردن . نه از رو وظیفه حداقل از رو محبت که نوه دار میشن و خوشحال باشن و حتی یه تیکه لباس بگیرن براش ... هیچی . هیچی تا حالا نگرفتن
بعد شوهرم میگه انتخاب اسم بچه حق خانواده پدریه . به تو مربوط نمیشه . گفتم من این اسمارو دوست دارم بیا بهشون یکم فکر کن. گفت یبار گفتم تو کاری که به تو مربوط نیست دخالت نکن. گفتم من دردا و سختیا و شب بیداریارو دارم تحمل می کنم سختیاش مال منه . ولی حق ندارم برا اسم بچم نظر هم بدم ؟ اینو که گفتم ، عصبانی شد محکم زد تو پام و گفت ببند دهنتو این همه زن مادر میشن همچین زرایی نمیزنن کی این اجازه بهت داده اینجوری جلوی من بلبل زبونی کنی ؟ منم شروع کردم گریه کردن به قدری دلم شکست که فقط خدا میدونه .... کلی بدو بی راه بهم گفت . گفت یا گریه هاتو تموم کن یا از خونه میندازمت بیرون .
اونم خونه ای که پول پیششو خودم دادم و قراردادش به اسم اونه . تو خونه ای که هم دارم کار می کنم هم با وضع بارداریم شاغلم...
ما تو خانواده خودمون همچین چیزی نداریم . مردامون خیلی با زناشون خوبن و به هم احترام میزارن و باهم برا زندگیشون تصمیم میگیرن نمونش پدر و مادر خودم ....
من واسه زندگیمون مثل یه مرد دارم کار می کنم ، اما هیچ تصمیمی برای خودمو زندگیم نمیتونم بگیرم ...
الانم که دارم اینارو می نویسم براتون فقط دارم گریه می کنم . میگم کاش میمردم .... فقط بخاطر بچه تو شکمم دارم همه چیو تحمل می کنم...
شما کمکم کنید یکم اروم شم