من خودم امروز ظهر مهمون داشتم.یه 10 نفر هم بودن. باهاشونم معذب بودیم.یدفه همینجوری که داشتیم حرف میزدیم.من گفتم مرغ چقدر گرون شده.دیگه از سسفره به بهونه آب آوردن بلند شدم.خیلی بد بود😓.
من بودم دیگه غذا نمیخوردم قشنگ معذب میشدم و حس بدی پیدا میکردم!
مهمونا چکار کردن؟
بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین...💔
یه سری رفتم خونه رفیقم بعد چند وقت بود همو ندیده بودیم بعد درو که زدم همین جوری یهویی بدون اینکه نگاه کنم طرف کیه پریدم بغلش و سریع گفتم دلم برات تن شده بود عشقم ک فهمیدم داداششه🤭