کلا میشه گفت هم من هم شوهرم دیگه از دوا و دکتر و ای یو ای نا امید بودیم
جوری که اخرین ای یو ایم۹۹.۷.۴ بود که دکتر کلا نرفتم جوری که از هر کس و ناکس حرف میشنیدم با شوهرم دعوامون میشد تصمیم گرفته بودیم بعد عید ای وی اف کنیم که کلا من بیخیال بودم هرچی میگفت شوهرم فقط میگفتم توکل بخدا امید به خدا اخرین بار که نمیدونسدیم باردارم دعوامون شد میگفت میرم از بهزیستی میارم 😭😭😭😭 که وقت موعدم نشدم بی بی زدم قربون خدا برم که نا امیدمون نکرد
خدا رو قسم میدم به خدا وندیش هیچ امیدی رو نا امید نکنه و دل منتظر هارو شاد کنه الهی امین
این نعمت رو هم خودش داده زیر سایه خودشم نگهدارش باشه
و همه اونایی که در طلب اولادن اولاد سالم و صالح نصیبشون کنه