2726
عنوان

رفاقت

61 بازدید | 3 پست

دیشب با بهترین دوستم که دختر عمم هم میشه دعوامون شد سر یه چالش مزخرف بعد یه حرف خیلی بد بهم گف حالم خیلی خراب شد رفتم و از همه جا بلاکش کردم برعکس جمعه هم تولدش هست به نظرتون واسه تولدتش چیکار کنم خیلی دوست دارم خوشحالش کنم اما چجوری پارسال دقیقا همین موقع دعوامون شد سر تولدش اشتی کردیم اما این بار دیشب هر چی از دهنش در اومد گف به منم خیلی بر خورد کمکم کنید لطفا واقعا دیگه گریم گرفته


ولش کن اونو 

باز شوهر بی بهانه با ادایی کودکانه هیکل چون استوانه میکند غر غر به خانه یادم آید روز اول گردنش گج. دست و پا شل پیش بابا موش میشد سر خیش تا گوش می شد دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک شاد و چابک چشمهایم همچوو آهو عطر موهایم چو شب بو می شنیدم از لب او : حرفهایی همچو جادو : من غلام خانه زادت جان دهم هر دم به یادت گر نیایی خانه ی من میگریزد روحم از تن بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همانجا 😄 شد به پا جشن عروسی کیک و شام ودیده بوسی بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم قسمتم یک مرد جاانی اندکی لوس و روانی بی اراده همچو یابو پر خور و مغرور و پر رو هرکه کرد این دوره شوهر خاک بر سر گشت و حیران شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان 😂😂                     

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730