کوفتهتبریزیسابق مدیر استارتر عضویت: 1399/08/04 تعداد پست: 1100 عنوان پدرشوهرم دلمو شکوند 197 بازدید | 9 پست امشب شام دعوت بودیم خونشون سفره ی شامو ک جمع کردم ب مادرشوهرم گفتم ظرفارو بشورم گفت ن چون باردارم نمیزاره کارکنم بعد نشسته بودم با مادرشوهرم پدر شوهرم اومد گفت ظرفا تو سینگه بعد گوشی گرفته دستش منو میگفت کلی هم یواش یواش غر زد 1400/01/16 | 00:35 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
دحترم عضویت: 1397/03/18 تعداد پست: 21478 گور سرش. مردک خاله زنک الهی همتون یک روز آرزوهاتون زندگی کنید.
ناعمه4 عضویت: 1399/12/02 تعداد پست: 501 اخی عزیزم منم همینطورم دلمو یه بار شکوند بدجورم . ولی ادم تو بارداری حساستر از قبلم میشه و به حمایت اطرافیان نیاز داره ولی متاسفانه همه که نمیفهمن و بی شعور دور وبر ادم زیاد هست
کوفتهتبریزیسابق مدیر استارتر عضویت: 1399/08/04 تعداد پست: 1100 اگه احساس می کنی اذیت میشی کمتر برو اونجا قراربود۵شنبه باخواهرشوهرم بریم من همونجا ب مادرشوهرم گفتم نمیام من
کوفتهتبریزیسابق مدیر استارتر عضویت: 1399/08/04 تعداد پست: 1100 گور سرش. مردک خاله زنک نزدیک ۶۰سالشه عوض اینکه ب فکر اون دنیاش باشه ب من حرف میندازه
کوفتهتبریزیسابق مدیر استارتر عضویت: 1399/08/04 تعداد پست: 1100 اخی عزیزم منم همینطورم دلمو یه بار شکوند بدجورم . ولی ادم تو بارداری حساستر از قبلم میشه و به حمایت ... قبل من مادر شوهرم ناراحت شد بهشم گفت گفت توچیکارداری ب کارای زنا چرا دخالت میکنی
zariandahi عضویت: 1400/01/09 تعداد پست: 2158 مال ما برعکسه پدرشوهر دوس دارتمون شاید آن روز ک سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد خبر از دل پررنج گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت چه گل شقایق و میخک و یاس زندگی اجباریست