2733
2734

خانوما من چند روز پیش سر اینکه یکی از آشناهاب خودم شام مهمونمون بودن همسرم خیلییی خوب پذیرایی کرد حتی خودش گفت ک چند بار گفتن بیان نبودیم اینبار شام بگو بیان خلاصه خوب پذیرایی کرد ولی اونجوری که توی خانواده ی خودش بگو بخند میکنه با خانواده ی من اونجوری نیست یه کم خشکه باید چتذ بار بگن چرا حرف نمیزنی چرا آرومی تا دو کلمه بگه منم همونجا گفتم چخبره گوشی از دستت نمیفته زشته وقتیم مهمونا رفتن باااز گفتم به چه حقی مثل دلقکی تو خونوادا خودت به من ک میرسه میشی برج زهرمار هی گفت ن اینجوری نیست و خلاصه گفتم منم جبران میکنم حالا میبینی خانوادت بیان إدم حسابشون نمیکنم

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه

بعد فرداش من گفتم میخوام با مامانماینا بریم شهرستان اونم گفت برو با هم رفتیم خرید کردیم و بهم پول داد فرداش سر کار بود من دیگه رفتم باهم خیلی سرسنگین بودیم ولی 3 روز اونجا بودم یک بار هم زنگ نزد بگه خودتو بچم مردین زنده این اصلا رسیدین یا نه 

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
دقیقا هروقت اومدن توام قیافه بگیر

حالا بیا بقیش

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
ببین طبیعیه. جو خانوادگی فرق میکنه. ضمن این که اون مسلما با خانوادش راحت تره تا با خانواده تو

بیا بقیش

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
2738

حالا من برگشتم اون خونه نبود اصلا نمیدونست امروز برمیگردم الانم حتما خونه باباشه... به نظزتون چه عکس العملیدنشون بدم برگشت؟؟؟ 

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
تند رفتی کمی سیاست چاشنی زندگی کن

بیا لطفا بقیشم بخون

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
حالا من برگشتم اون خونه نبود اصلا نمیدونست امروز برمیگردم الانم حتما خونه باباشه... به نظزتون چه عکس ...

هیچوقت تحت هیچ شرایطی شوهرتونو تنها نزارین اصن کار درستی نیس

لطفا دعا کنین قلب نی نیم سالم باشه

این رفتار اشتباه بود که گفتی 

[خانوادت بیان آدم حسابشون نمیکنم]

ممکنه بعد ها باعث دعوا بشه 

 میتونسی جور دیگه ای متوجهش کنی که نباید بین خانواده من و خانواده تو فرقی باشه 

دلم میخواد همونطور که با خانوادت بگو بخند میکنی با خانواده منم همینطور باشی و... 

با سیاست قدم برداشتن خیلی بهتر از اینه که حرفایی زده شه که بعدها دلخوری پیش بیاد 

این روزها برای بیقراری دلم [و تواصوالبصر ]میخوانم🌹❤
هیچوقت تحت هیچ شرایطی شوهرتونو تنها نزارین اصن کار درستی نیس

حالا اینو بیخیال چون گذشت و من رفتم تو طول این 5 6 سال ک از ازدواجمون میگذره اولین بارمه چون اون خیلییی سزش شلوغ بود نمیتونست بیاد

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
این رفتار اشتباه بود که گفتی  [خانوادت بیان آدم حسابشون نمیکنم] ممکنه بعد ها باعث دعوا بشه&nb ...

چنبار دیگه گفته بودم همونجوری ولی بااااز تکرار میکنه

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
حالا اینو بیخیال چون گذشت و من رفتم تو طول این 5 6 سال ک از ازدواجمون میگذره اولین بارمه چون اون خیل ...

باهاش سرسنگین باش دگ هم هیچوقت تنهاش نزار .وقتیم خانوادش میان توام زیاد تحویلشون نگیر اینطوری یاد میگیرن باهات درست رفتار کنن

لطفا دعا کنین قلب نی نیم سالم باشه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز