پدرشوهرم ،کمرشون شکسته وفعلا نمیتونن حرکت کنن ،خرجا قسمتی افتاده رو دوش همسر من ،بخدا وقتی وضعیتشو میدیدم ،همش ازمامانم پول میگرفتم مبادا فک کنه میخوام ونداشته باشه ،تا جایی در توانم بود میرفتم خونشونو کمک دستشون بودم (عقد هستیم ) بعد امشب رفتیم بیرون ،داشتم میگفتم پولو از کارت کشیدم ریختم قلک
گف خوب تازگیا همه پولا رو پسنداز میکنی ،یه بار میترسی من خرج پدرم کنمشون ،من صبح تا شب سرکارم نمیفهمم تو چکار میکنی به قران این کارو ول میکنم 😐
من از شدت شوک وناراحتی فقط تونستم اشک بریزم بهم گف اشک تمساح نریز برام از ذات خرابت فقط خدا خبر داره به معنای تمام بیزار شدم ازش
اصلا توقع این حرفارو نداشنم
لعنت به من 😭😭😭
خیلی مظلوم شدم اونموقع چرا جوابشو ندادم
دوباره صبح میاد حرف میزنی بدونی توجه کنه من ناراحتم ازش
من چکار کنم؟