من خودم اینو بع چشم دیدم خیانت پدرمو ، مامانمو آگاه کردم و باعاش درست و منطقی حرف زدم که یک زن بیوه اسمش اعظمه همکاره بابامه میخواد اغفالش کنه و من نمیخوام بابام از شکم من بزنه خرج اون زنیکه کنه و من نیتز دارم به پدرم درصورتی که پاک باشه و قدر منو مامانمو بدونه ومنو مانانم باهم کاری کردیم که بابام پشیمون شد و به اشتباهش پی برد و ارزش زن و بچه شو فهمید اونم از راهای خوب و بدون جنگ و دعوا