دوستان شرایطی که میگم در نظر بگیرید ببینید جای این خانم باشید طلاق می گیرید یا بازم صبر میکنید
ده سال ازدواج کردین با عشق و علاقه و مخالفت شدید خانواده اتون چون خانم شاغل ک تحصیل کرده بوده و آقا بیکار و دیپلمه بعد به کمک خانمش ماشین خریده رفته راننده آژانس شده
ده سال حقوق تون خرج شوهر و بچه و زندگی شده خونه هم مال خودتون شوهرتون به جز درآمد چندر غاز مسافرکشی چیزی نداره
کم کم طی سالها اون خانم از زخم زبون خانواده خودش و دیگران خسته شده که چرا یه زن شاغلی ولی یه تیکه طلا نداری یه ماشین زیر پات نداری پس اندازی اندازی
خانواده شوهر هم هر وقت از بی پولی و بیکاری پسر شون گلایه میکنی میگن خودت از اول دیدی پسر مون بیکار بود غلط کردی زنش شدی یا خودت سرکاری بس دیگه با همین زندگی بچرخون چرا پسرمون می زاری تحت فشار بیکاری درد همه جوان هاس ولی تو که خودت شاغلی دیگه کافیه
دیگه نمیگن عروس مون سالی یه مانتو نمی تونه بخره واسه خودش عروس مون توی ده سال زندگی مشترک هزار تومن نفقه و خرجی از پسر ما نگرفته هیچ کل حقوقش خرج زندگی میشه دیگه بهش زخم زبون نزنیم بگیم وای چه خبره ماهی دو کیلو گوشت میخری واسه همین ولخرجی هات هیچی نشدین
یا اگه سالی یکبار واسه عید میره کاشت ناخن بهش متلک نندازیم بگیم زن باید به فکر پول جمع کردن باشه نه قرطی بازی
همه این مسائل باز شده اون خانم یک سال بهانه طلاق بگیر
میگه ده سال از عمرم تباه شده نتیجه اش شده متلک و زخم زبون و جنگ اعصاب
مشکل خاصی خود اون زن و شوهر ندارن جز این که آقا بیکار و خانمش فکر میکنه ازش سو استفاده میکنن شوهرش و خانواده اش
شما اگه توی این شرایط بودین که شغل و خونه داشتید برای طلاق اقدام میکردین یا همچنان کوتاه می اومدین