1400/1/18 دومین فندوق مامان خوش اومدی تو دلم ... 1400/4/9 هلنا قشنگ من دخمل نازم .... یه مامان شاد و پر انرژی که جز شادی و خوشحالی و آرامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ... خونه بهم ریخته مرتب میشه چای سرد شده رو میشه عوض کرد غذای یخ کرده رو میشه داغش کرد ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما هیچوقت بچه هامون دیگه ۱ساله یا ۲ساله یا ۳ساله یا ........ نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم ... پسر کوچولوی من مامان عاشقته
من قبلا وام گرفتم طلا خریدم تو بانک هم پول دادم در حد ۸۰ تومن کم کم جمع کردم الان هم ماهیانه یک یا دو تومن از حقوقم رو یه طلای کوچولو میخرم البته من ولخرجم وگرنه بیستر هم میتونستم پس انداز کنم.
گاهی اونقدر دلتو پر کردند که تا میای حرف بزنی از چشمات میریزه بیرون.
در لحظه حال زندگی میکنم چون عقیده دارم آدم از فرداش هم خبر نداره و ممکنه هر لحظه بمیره پس تا ...
دقیقا من ماه قبل ۸ تومن داشتم همش خرج کردم برا خودم از لباس و لوازم آرایش و رستوران و تنقلات و اینها منم معتقدم زیاد نباید پس انداز کرد چون ممکنه فردا نباشم.
گاهی اونقدر دلتو پر کردند که تا میای حرف بزنی از چشمات میریزه بیرون.
بیسوادان قرن 21کسانی نیستند که نمیتوانند بخوانند و بنویسند بلکه کسانی هستند که نمیتوانند اموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند کتاب میخوانمچرا که زندگی مرا بسنده نیست