بیشعور هر دفعه ما بریم اونجا دائم در حال پچ پچ با خواهراشه و مادرش من برم تو سریع لال میشه
دیشب داشت با خواهرش که رو به روش نشسته بود چت میکردن
خودم رد شدم دیدم بعد به من میگه همکارمه
وییییی همه بدیاش یادم افتاده
دروغای اول ازدواجش
بدهکاریاش
اذیتای پدرش
بخاطر پدرش من باید الان مستاجر باشم با کلی قرض و وام
نامزد سابقش که ۴ ماه بعد عروسی فهمیدم
ویییییی خدایااااا میگم پاشم همه عکسای عروسی مونو فندک بزنم زیرشون