پایاندادن به رابطههایی ناکام و ناموفق در عین رنج و اندوهی که به جانِ آدم میاندازد، میتواند شجاعانهترین کار ممکن باشد.
گاهی باید گذشت، رها کرد و خود را در چهارچوب محدودتری گنجاند.
در جایی از کتاب «چگونه رنج بکشیم» میخواندم که عشق هم مثل هر چیزی محدودیت دارد و نجاتدهنده هر چیزی نیست. گاهی نجات در پارهکردن زنجیرهای وابستگی و دلدادگیای است که میدانی در آینده راه به جایی نمیبرند.
پایان دادن به رابطههای ناسالم با همه رنج مضاعفی که دارند، تماما شکست نیستند؛ این ناکامیها گاهی تو را به شناخت جدیدی از خودت میرسانند و باعث میشوند، مهربانانهتر با خودت تا کنی.
امین بزرگیان زمانی در صفحه توییترش نوشته بود: انواع مختلفی از بلوغ داریم. بلوغهای جسمی، فکری و... اما به نظرم بنیادیترین بلوغ بعد از تجربهی خواسته نشدن، رخ میدهد.
نخواسته شدن، وجودیترین نوعِ شکست است. فروپاشی. بعد از آن، فردِ تنها سعی میکند کاری کند که حداقل خودش، خودش را عمیقاً بخواهد..
فاطمه بهروزفخر