بچها خونه پیش خواهر شوهرم بودن یه سر رفتیم بازار نزدیک خونمون که خرید کنیم من یه پالتو دوخته بودم جلو باز لباس زیرم کوتاه بود کیفم جلوی مانتو گرفتم باد زد پالتو باز شد دوتا مرد روبه رو نگاه کردن شوهرم عصبی شد اومدیم خونه تو راه هرچی بدوبیراه بهم گفت تو راهرو همچین زد پهلوم خورد به در پالتوم رو پاره کرد پیش خواهر شوهرم اونم گرفت زد