من ی غلطی کردم باهاش حرف زدم . اون ازم خوشش اومد . منم فکر کردم بعد مدتهه میتونم از پس ی رابطه بر بیامو موفق بشم . ولی نمیشه نمیتونم . مغزم نمیکشه حوصله ندارم . خواستم تمومش کنم ولی هربار ی طورایی بیشتر داره بهم نزدیک میشه صمیمی میشه .. هر بار ب ی بهونه ای تمومش کردم خودش دوباره پیام داده .. پسر خوبیه فقط من کل وجودم مانع میشه ب کسی اعتماد کنم .
اولش فکر کردم خوب شده شخصیتم ولی نشده بعد مدتها گفتم وارد رابطه شم .
نمیتونم یهویی بگم باهم نباشیم ی بار گفتم گفت پس از من خوشت نیومده .. پس با یکی دیگه هستی . دلش میشکنه منم چ مقصر باشمو چ نباشم عذاب وجدان نابودم میکنه . حالا موندم چ غلطی کنم ..