2737
2734

سال 98 بدترین سال زندگیم بود با این که خوب شروع شد دو روز قبل از نوروز رفتیم مسافرت تا پنجم نوروز 

ولی من سر بچه 1ساله حامله شدم و باعث شد وزنش بیاد پایین و رشدش خوب نباشه دوم محرم تصادف شوهرم با یه عابر و بر خلاف تصور با سرعت 40 تا بنده خدا فوت شد خدا رو شکر بیمه بود و فقط شوهرم پول زندان رو داد 

مسمومیت بارداری گرفتم و روز تولدم تو بیمارستان بودم ده روز از بچه ام دور بودم بچه ای طاقت یه ساعت دوریش رو نداشتم آخرشم بچم هفتی دنیا اومد و شد اول بد بختیم با رفلاکس و کولیک شدید ☹️هر چی بود گذشت 

باو ولش کن به طحالتم نباشه 

منکه فراموشش میکنم ولی اون لحظه حس یه ابزار بهم دست داده بود کسی که ارزشش فقط به موقعیت باباشه نه خودش میخواستم بمیرم چقدر با خدا دعوا کردم اعتماد به نفسمم از دست دادم ولی کاری میکنم پشیمون بشه !!!! بعد اون خیلی از ملاکاومعیارام 180درجه چرخید

عشقم را در سرم دفن کردم و مردم پرسیدند چرا سرم گل داده است چرا چشمانم مثل ستاره میدرخشند و چرا لب هایم از صبح روشن ترند کسی نمیتواند عشق را بکشد اگر در خاک دفنش کنی دوباره میروید....!!! ❤❤

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

پدر و مادرم همیشه با هم اختلاف داشتن. تو روز عقد بحثشون بالا گرفت منم خواستم بحث بخوابه خواستم با هر ...

اشکال نداره عزیزم یجورایی همدردیم باهم درکت میکنم ولی خو مهم نباشه برات 

2728

اخرین باری ک باهاش رفتم سر قرار و دیدم ک داره میره میدونستم تا چن ماه شایدم ی سال نمیتونم ببینمش...رفت و حتی پشت سرش نگاه نکرد نمیدونم شاید حواسش نبوده ک چقد دوسش دارم...منم از شدن ناراحتی زار زدم توهمون خیابون...هجده سالم بود و برام مهم نبود مردم نگام میکنن...اونی ک دوسش داشتم داشت میرفت چه اهمیتی داشتن بقیه...و یکی دیگه ش هم موقع اعلام نتایج کنکور بود🦋🌙این دوبار قلبم شکست

تو هفده سالگی با پسری آشنا شدم که همه خوبی های دنیا شده بودن یه قلب که تو وجودش میتپید...چشامو که می‌بندم مجسمت میکنم...دومین ماه از گرم ترین فصل سال🌱🍓🍓از اون شب دنیام بدجور به دنیات قفلی زد و مصمم میمونم تا لحظه ی دیدارت ای دیرینه ی دلخواه❤️..به قول یکی«وقتی همه کور بودن تو کردی بهم توجه..❤️شایدم یه روز برات تعریف کردم که من پشت پنجره ی اتاقت چه گریه ها که نکردم🖤گاهی وقتا فک میکنم خدا تورو تو یه بعداز ظهر قشنگ بهاری در حالی که لبخند به لب داشته و چای با هل میخورده و به صندلیش لم داده و به آهنگ خوش چشمه گوش میداده آفریده... 🍃🌻بچه ها عشق من واسه اینکه به دستش بیارم یخورده ناز داره البته نازکشم داره ها.اون هی ناز می‌کنه مام که بی تابشیم🍃میدونین مث بهترین خیالیه ک میتونین داشته باشین...مث ذوق رها کردن یه دونه بادبادک...یا مث پریدن تو آب زلال میمونه🍓🌱من یه دختر عاشقم...دختری که هیچ وقت از ابرازش عشقش خجالت نکشیده چون پیوسته اعتقاد داشته عشق مقدسه و پنهان کردنش چیزی به جز درد و زجر نداره..ولی خب همیشه به خودش آفرین گفته واسه انتخابش❤️هر چند خیلی جاهارو مجبور شده خودش تنهایی بی پناه قدم برداره....از خودم ممنونم که هر وقت خسته شدم تنها پناهگاهم خودم بودم 🫀❤️بهم میگن بی رحمی چون داستانمو نمیدونن🌈میخواهم بدانی که تو آخرین رویای روح من بوده ای❤️🌱...بچه ها این کاربر ینی بنده...دیگه عشقی نداره...گلش پژمرده شده...ماهش رفته...ولی دلم نیومد امضام رو بردارم🖤تاپیک ها مال من نیستن به جز یکیش ❤️
2738
الهی بیمیرمممممممممممم فقط بخاطر فقر قبول نکردی؟؟؟

ن شهرمون 1000کیلومتر فاصله اش بود، خانوادمم اصلا اجازه نمیدادن دوبارم اومد خاستگاری

سنش کم بود تو 19سالگی خودکشی کرد

خب کسی ک نه پشتوانه ای داشت نه سرمایه نه کار و تحصیل فکر میکنم اگر زنشم میشدم بجای اون موقع یه سال بعدش خودشو خلاص میکرد چون واقعا مشکلاتش زیاد بود، انقد فشار روانی از سمت خانواده داشت. 

تو شهر من فوت کرد، 12روز طول کشید بیان ببرنش 

اونم دختر عموش اومد برد جنازشو، چون پول نداشتن 12روز جنازش تو شهر غریب تو سردخونه موند. قبل مرگشم گفت منو همینجا خاک کن میخام پیشت باشم. انگار خودشم راضی نبود بره😔


2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز