گاهی باید جسارت آزاد شدن را داشت..گاهی باید بگذاری دلت از همه چیزها و همه کسانی که وابستگی به بودن شان رنجت میدهد،آزاد شود..می دانی هراس از دست دادن هاست که آدم را به مرز تحقیر شدن می رساند...به مرز تن دادن به چیزهایی که باورشان نداری...به مرز پذیرفتن کارهایی که دوستشان نداری.. . به مرز نابود شدن...دیده نشدن...تنها شدن...اما وقتی تمام قفس های دلت را بگشایی،آنچه که سهم تو از زندگی وعشق و...باشد می ماند و هر چه رفتنی ست می رود.
گاهی باید جسارت آزاد شدن را داشت..گاهی باید بگذاری دلت از همه چیزها و همه کسانی که وابستگی به بودن شان رنجت میدهد،آزاد شود..می دانی هراس از دست دادن هاست که آدم را به مرز تحقیر شدن می رساند...به مرز تن دادن به چیزهایی که باورشان نداری...به مرز پذیرفتن کارهایی که دوستشان نداری.. . به مرز نابود شدن...دیده نشدن...تنها شدن...اما وقتی تمام قفس های دلت را بگشایی،آنچه که سهم تو از زندگی وعشق و...باشد می ماند و هر چه رفتنی ست می رود.