۱۰ساله ازدواج کردیم ۲تابچه داریم از اول مشروب میخورد رفیق باز بود بددهن بود اوایل دست بزن داشت اما بعد تولد اولین بچه دیگه دست بلند نکرد ۱۰ساله گوشیش رمز داره اما مطمئنم خیانت نمیکنه ولی حاضر نیست گوشیش ۱ثانیه هم دستم باشه سرد مزاج بود و قرص متادون میخورد وصع مالیش خوبه دست و دلبازه پدر مهربونی هست تا ۲سال پیش کادو برام زیاد میخرید اما دوساله دیگه خیلی تغییرکرد کادو نخرید مرتب میگفت بیا یه پولی بگیر طلاق بگیر سرچی سراینکه چرا میره شب نمیاد گوشیشم خاموش میکنه وقتی میاد من دعوا راخ میندازم خلاصه من زیاد باهاش دعوا کردم خیلی حریممون ازبین رفت رابطمون ۲ ۳ ماه یباره دیگه ۲سالیه مارو هیچ جا نمیبره با زور و گریه زاری میبره اماخودش مرتب باغ و بیرون شهر و اینا قبل این دوسال که کمتر دعوا میکردم باهاش بیشتر میبردمون سفر تفریح اما منم بریدم نمیتونم دعوا نکنم ازبس بهم گفته ازت بدم میاد طلاق بگیر دوست ندارم الان ۵۰۰ میلیون پولم داده قراره توافقی جدا شیم خانما شما بودید بااین کاراش دعوا نمیکردید؟عذاب وجدان دارم میگم شاید من با دعواهام باعث این جدایی شدم