حای دیگه خدمت میکرد (پلیسه)
خیلی فشار اورد با هزار بدبختی خودشو انداخت اندیشه الان یه هفتس اندیشس
اندیشه ام خیلی شلوغه و.....
حس میکنم توی این یه هفته یه جوری شده حتی میره سرکار خیلی کم زنگ میزنه یا قبلا خودش تصویری زنگ میزد الان نه
اصلا دلم خیلی کثیف شده
دلم نا ارومه
میترسم یه وقت برای شیطوتونی نرفته باشه اونجا
چیزی ارش ندیدم خدایی چرا دروغ بگم ولی ناراحتم که رفته اونجا خیلی ام گفتم نرو ولی گوش نکرد