اگه کسی خودش یا اطرافیانش طلاق رو تجربه کردن بگه

بخاطر خرید خونه جفتشون باید سر کار میرفتن. شوهرشون نمیتونست هم قسط خونه بره هم مایحتاج خونه رو تامین کنه. شوهرشون موافق کار کردن همسرشون بودن که کمک کنن توی مخارج خونه

دختری ک ب زور خانوادش ازدواج کرد توسن۱۵ ۱۶سالگی بخاطر محدودیت زیاد بعد۴سال بایه بچه خاست جداشه خانوادش مانع شدن اینم بایکی دوست شد یواشکی ازشوهرش جداشد سریع زن اون یکی شد  

چیش خطرناکه🤣فیلم ترکیه

مشاوره رفتیم 

عزیزم ی دختری وقتی ۹ماهه بود پدرش فوت میکنه

توی ۸سالگیش مادرش ازدواج مجدد میکنه

ناپدریش ب مرور زمان نگاهش ب دختر تغییر میکنه

دختر ک به سن بلوغ میرسه کلا ناپدریه بهش کشش پیدا میکنه،

جوری ک کلا عرصه زندگی ب دختره تنگ میشه

هرچقدرم دختره ب مامانش میگفته مامانه باور نمیکرده

تا اینکه دختره ۱۵سالش میشه و از اونجایی ک دنبال راه فرار از اون خونه بوده با ی پسری ک ۱۵سال ازش بزرگتر بوده از طریق دوستش آشنا میشه(۱سال تلفنی) باهم درارتباطن تا جایی ک پسره دختره رو تهدید میکنه ک اگه نیای خونه تمام مکالمات این ۱سال ک ضبط کردم رو میفرستم دم خونتون

دختره چون توی روستای کوچیک بودن و خیلی متعصب و مذهبی بودن از ترسش میره

این تهدیدا ادامه داره تا زمانیکه دختر بکارتش رو از دست میده..

دختر دایی من با یه پسزی عقد کرد که خیلی به مادر و خواهراش وابسته بود جوری که واسه هرکاری باید ازونا اجازه میگرفت ازاونجایی که خونواده پسره وضع مالی خوبی نداشتن و همش سر خونه پدریشون شکایت و شکایت کشی داشتن از دختر داییم خواست که خونه بخره که با مادرشوهرش زندگی کنن حتی طلب ماشینم کرد همه روهم به اسم دختر داییم میخواست همین باعث شد دختر داییم شک کنه که بخاطر پول اومده سمتش چون هم شاغل بود هم پدر پولداری داشت بعدشم دعوا سر مسائل مالی بالا گرفت به خونواده ها هم کشیده شد دختر داییمم جدا شد مهریشم بخشید

ازفردای عروسی نذاشت بیام سرکار-درخونه را روم قفل میکرد -سیم تلفن را ازبیرون قطع میکرد -چادریم کرد-نذاشت باخانوادم برم وبیام بعدشم میگفت من به تو شک ندارم از آدمای بیرون میترسم 

آره دقیقا..شما کسیو اطرافت میشناسی که فقط بخاطر عدم تفاهم جدا شده باشن

درسته منتها ازدواج تو سن پایین خیلی نمیتونه دوام داشته باشه اگرم باشه بسوز و بسازیه.