دیشب از سرکار برگشتنی شوهرم زنگ زد ک مامان دعوت کرده بیا بریم اونجا شام منم گفتم برم خونه دوش بگیرم میام بعد گفت بیا زودتر برو چرا خودت رو کنار میکشی منم درمان کار میکنم گفتم وااا خب دوش نگرفته کجا برم آخه برگشتم آماده شدم ی ذره هم آرایش کردم وقتی رسیدم جلو مغازه شوهرم اون کار داشت به من گفت تو برو من میام من رسیدم دیدم خاله شوهرمو اونجاست ما چند سالی هست با اینا صحبت نمیکنیم بعد منو دید رفت تو آشپزخونه که سلام نده مثلا...بعد دم شام شد دیدم مادرشوهرم میگه ب شوهرم گفته آش رشته پخته بیا ببر بخورید اونم گفته میام اونجا بخوریم!!!بعد دیدم بو کیک میاد فسنجون پخته و کلی تدارک دیگه بعد منم شوهرم رسید گفتم شوهر خاله ات داره میاد لباس من مناسب نیس پاشو بریم شام نخورده ی دفعه مامانش گفت تو رو خدا نرید و همش شوهرم اصرار کرد...بچه ها ما میریم همیشه کوکو سیب زمینی میذاره یا ماکارونی و الویه ولی واسه اینا همیشه تدارک میبینه اصلا این تبعیضشون باعث شده من رو این خالشون که همسن شوهر مم هست حساس شم
منم واسه عید میخوام ماکارونی و ماست خیار بذارم وقتی اومدن...تا الان سالی سه بار بیشتر دعوت نمیکنما ولی هر بار سه مدل غذا و کلی دسر و کیک تدارک میبینم ولی امسال میخوام مثه خودش پذیرایی کنم آخه ما هم نهایتا دو ماه ی بار بریم خونشون چون اصلا دوست ندارع بریم زیاد
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘