یکیو قبلا دوست داشتم اونم خیلی دوسم داشت ولی به دلایلی نخواستمش و بایکی دیگه ازدواج کردم اونم پارسال ازدواج کرد از قضا داداشش ام با خواهر من ازدواج کرد الان اون برادرشوهر ابجیمه پری روز چندبار زنگ زد نفهمیدم اونه تاجواب دادم صداشو شنیدم قطع کردم اونم دیگه زنگ نزد تااینکه دیروز غروب گوشیمو زده بودم شارژ شوهرم کنار گوشیم نشسته بود پیام اومد گفتم بی زحمت گوشیمو بده ببینم کیه.از شارژ دراورد یه نگاه به صفحه انداخت مکث کرد گوشیو داد بهم گوشیو ک گرفتم دیدم اون مرتیکه پیام فرستاده نوشته چرا فکر میکنی دوستت ندارم. شوهرمم عکس العملی نشون نداد ولی مطمعنم خونده و مطمعنم که میدونه کی فرستاده. چیکار کنم من. نکنه یوقت فکرکنه باهاش ارتباط دارم اخه چرا ازم توضیح نخواست ینی اینقد براش بی ارزشم که حتی مهم نبود واسش که یکی همچین پیامی واسم فرستاده؟
از من میپرسن چرا انقدر جدی هستی؟؟چرا انقدر بیحوصله وبیحالی؟؟چرا حوصله هیچیو نداری؟؟چرا مثل یه تیکه سنگی؟چرا هیچی نمیخندونتت؟؟چراانقدر مغروری؟؟. باید بگم هر سنگی از اسمون خدا اومد خورد توسر من حالا که مقصر بودم چه نبودم هرچی بودم خداسریع تقاصشو گذاشت توکاسم ولی مشکل میدونی کجا بود؟اینجابود اونایی که هرکاری باهام کردن هنوزم دارن عشقو حال میکنن. بخاطر اینه مثل یه تیکه سنگم اره من اینم یه تیکه سنگ بی احساس کاربر ⬅️ @saramaman ➡️هستم☹️ترکوندنم🥺