چند وقت پيش كه خونشون بودم واسه خودشون يني شوهر وخودش وبچه هاش مرغ تازه درست كرده بود...بعد جلوي من خورشت فكر كنم٥روز پيششون كه جمع شده ته مونده بشقاب غذاشون بود رو ريخت گذاشت جلوم...چون تو خورشت پر برنج بود كدو ها دست خورده ونصفه وداغون اصن ي وضعي
ديشب دوباره خونشون بودم...همه وهمه ميدونن من تن ماهي رونميخورمم چون وحشتناك درحد مرگ حساسيت دارم بهش...تو تاپيك قبلمم هست ديشب بدنم ريخته بود بيرون اصلا....نميشد نخورم چون ميخواستم بعدش گلوكوفاژيخورم شكم خالي نمي شذ