2703
2553
عنوان

کیا افسردگی بارداری داشتن؟

1177 بازدید | 39 پست

تقریبا کار هرشبم شده گریه حس میکنم شوهرم بهم توجه نمیکنه دوست دارم هوامو داشته باشه ولی نداره  اصلا اونایی که از خاطرات خوش بارداریسون تعریف میکنن حسرت میخورم 

شبا عین جغد بیدار روزا خوابم میریم خونه ی بابام همه دارن میخندن ولی من غمگین چیزی هم میگن یه لبخند مصنوعی میزنم میگم چیزی نیست 

بیرون رفتن اصلا حالمو خوب نمیکنه 

حس و حال بازی با طفلی بچمو ندارم عذاب وجدان اینکه من گریه میکنم و نی نی تو دلم چه حالیه ولم نمیکنه 

واسه پسرم که حوصله شو ندارم کلی گریه میکنم 

دوست دارم شوهرم قربون صدقم بره همیشه یه ذوقی نشون بده اونم انگار نه انگار 

امشب اومدیم بخوابیم من رفتم ظرفارو بشورم شوهرم اینستا کلیپ نگاه میکرد تا رفتم تو رخت خواب گوشیشو زد به شارژ و خوابید 

از صدای گریم بیدار شد میگه من اصلا دلیل افسردگی تو نمی‌فهمم تو بیخودی شلوغش می‌کنی 

میگه یه دلیل بیار واسه افسردگبت گفتم نمی‌دونم خودمم فقط گفت بچه به دنیا بیاد عصبی باشه من میدونم با تو باز گرفت خوابید 

دقیق دو ساعته دارم گریه میکنم 

شماها هم اینجوری بودید یا من به قول شوهرم بی دلیل من اوقات تلخی میکنم؟



به نام خدا.

طبیعیه‌.

بهش دامن نزن.

به شوهرتم پیله نکن.

تقصیر اون نیست.

اثر هورمون های بارداریه.

منم همینطور بودم تا الان که ده روز مونده به زایمانم.


🌺مَنْ یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبَه🌺

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

به نام خدا. طبیعیه‌. بهش دامن نزن. به شوهرتم پیله نکن. تقصیر اون نیست. اثر هورمون های بارداریه. ...


دقیقا بارداری تقصیر اوناست 😅

متأسفانه بیشتر مردم «تحمل کردن» را آسان‌تر از «تغییر دادن» می‌پندارند ...
2720
من بودم. خیلی دوره ی وحشتناکی داشتم 

من بین سه تا شش ماهگی خیلی حس و حال خوبی داشتم الان یک ماهه باز اینجوری شدم 

دوست داشتم به شوهرم دلیلیشو بگم هورمون هام بالا رفته ولی چیزی نگفتم خودش باید درک کنه محبتشو بیشتر کنه 


منم همیجورم حالم خیلی بده ،سه هفته مونده ب زایمانم شوهر منم بی توجه یه پسر دوسال و‌نیمم دارم غصه میخورم براش باباش بش توجه نمیکنه خودم افسردم شوهرم خیلی هوام نداره سنگینم خیلی روزای سختیه 😔

2714
من بین سه تا شش ماهگی خیلی حس و حال خوبی داشتم الان یک ماهه باز اینجوری شدم  دوست داشتم به شوه ...

من توی ماه سوم بهم ریختم تا فک کنم حدود ماه۷ اینا بود . به هر حال میگذره. اره به همسرت توضیح بده که تغییرات هورمونی باعثش هست و طبیعیه

بارداری یه توافق دو طرفه اس که زحمتش روی دوش مادره.خب چاره چیه.


واسه همه توافق نیست 😑😑 برا من یه طرفه بود ولی الان دوسش دارم 😅

متأسفانه بیشتر مردم «تحمل کردن» را آسان‌تر از «تغییر دادن» می‌پندارند ...
من توی ماه سوم بهم ریختم تا فک کنم حدود ماه۷ اینا بود . به هر حال میگذره. اره به همسرت توضیح بده که ...

وای یادش که می افتم، واقعا سخت گذشت اون دوره، اما گذشت دیگه. چی بگم . خوش بحال اونا که هورمونای تغییر ناپذیر دارن 

من در این حد که شما میگید نه ولی زیاد گریه میکردم،و همش از شوهرم توجه میخواستم،الان که فکر میکنم از رفتار خودم خجالتی میکشم،شرایط زن با داره خاصه که قابل درک برای یک مرد نیست،من تو همون بارداری سرگرمی برای خودم ایجاد کردم،به کتاب صوتی و الکترونیک علاقمند شدم و کل وقتمو با همونا پر میکردم،و بلافاصله بعد از زایمان حالم عوض شد و کل عصبانیت و افسرده گیم رفا،شما هم به نظرم به  یه کار که بهش علاقه داری گیر بده،و وقتا رو باهاش پر کن،مطمنا تو که رفتار شادی داشته باشی توجه همسرت رو بیشتر به خودت جلب میکنی 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687