با این وضعیت کرونا مهمونی گرفتن به درک...الان با این بچه ی بی قرارم تنها دارم تو اتاق میچرخم و سر و کله میزنم یکی نمیاد بگه بده دو دقه کمکت کنیم... واقعاااا بی دلیل نیست که میگن خانواده ی شوهر به درد نخورن. انگار این بچه از خونه ی بابام اومده . خیلیییی بهم فشار اومده گه تاپیک گذاشتم...خواااااهشا خواهههههشاااا به آدمای مثل من کمک کنید اگه تو خانوادتون دارید. این دوران زود گذره ولی هیچ وقت آدم یادش نمیره که تو این روزا کی کمکش کرده و کی عین خیالش نبوده
اره والا
کاملا موافقم
یچه اتون چند وقتشه؟
بیان بچه تو رو نگه دارن؟
واجب بود خواهر نمیرفتی. مثل خانوم مینشستی خونه ات.
دقیقا حالتو میفهمم الان. جایی دعوت بودیم اصلا نمیفهمیم کی غذا خوردم. اصلا کجام از بسکی این بچه گریه میکرد. دیگه تصمیم گرفتم که نرم بیرون تا بشه ۶ ماهش همونم شد. الان ماشالله ۶ سالشه. تو دلم میگفتم خدا یعنی تموم میشه این بدبختیام . بزرگ میشه گریه نکن. بزرگ شد . توهم به روزهای خوبت فکر کن.
دقیقا مثل خاندان شوهر من.فقط برادرشوهرم کمکم بود مثل خواهر خونمو تمیز میکردم ظرف میشیت.غذا میپخت.ولی بقزه نه خوابشون به وقت غذاشون به وقت حتی جایی میرفتم‌نمیگفتن بزار کمکت کنیم جمع کنی پهن کنی یا هرکاری تازه غرهم میزدن چرا‌پوشک‌میکنی چرا لباس میخری چرا هی دکتری وای وووییی پیف ایف
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
