ما طبقه پایین پدر شوهریمم که ای کاش میمردمو ازدواج نمیکردم
خواهر شوهرم ۴ سالشه هرررر دقیقه خونه ماس شب روز صب ی بار دعوا راه انداختم ی مدت نیومد الان باز پاش باز شده من چیکار کنم خسته شدم ارامش ندارم دوس دارم خودمو بکشم دیگه
مام خیلی وقته به این نتیجه رسیدیم جانم. تو این زندگی باید واسه ارامشت بجنگی وگرنه ول معطلی! اگه برعکس همین قضیه بود و خواهر برادر شما پاش تو زندگیت بود شوهرت دووم میاورد؟؟؟
ندارم هيچ اميدي به اين دنياي تبعيدي... كه من از بد بياباني گرفتم راه دريا را..
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
من گفتم اول تاپیکت منم دوتا خواهر شوهر دارم.چهار سال اول توی ساختمان بودیم.زیاد میومدن واذیت میکردن اونا هم کوچولو بودن......ولی اگه ب من میگفتن اب بیار پیش پدر شوهرم میگفتم خودت دست و پا نداری؟خودت زیاد کم زبونی استارتر........مشکل اعصاب پیدا میکنی دختر یا ب همسرت بگو.یا ب مادر همسرت بگو حوصله شو ندارم.
عصبی میشی شدید من درکشون میکنم چون روحیه ها باهم فرق داره
چقدر این جمله زیباست : تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز هرگز به بزرگی آرزو هایت فکر نکن به بزرگی کسی فکر کن که آرزوهایت را برآورده میکند.
کاری به موضوع بحث ندارم نظریم درموردش ندارم که چطوری رفتار کنید یا ن ولی ی چیزی که فکرمو درگیر کرد اینه که فرقی نداره چهار سالت باشه یا چهل سال همین که خواهر شوهری نچسب ترین آدم دنیایی.چرا واقعا؟؟!!!