من یه دختر 32 ساله هستم.دندانپزشک هستم و شرکت تولید و واردات تجهیزات دندان پزشکی دارم و خودم توی اون شرکت مدیر عامل هستم.از بچگی برای موفقیت هام جنگیدم والدینم وضع مالیشون خوب نبود ولی من با همه وجودم کار کردم و درس خوندم همین الانشم هم تو شرکتم کار میکنم و هم مطب دارم و واقعا برای زندگیم تلاش کردم و آدم خوش گذرونی نیستم.ولی راستش کارای پدر و مادرم واقعا منو از کار و زندگی میندازه.پدرم که شده راننده شخصی من هر جا بخوام برم باید اون منو برسونه اجازه ندارم تماس های کاری رو خودم جواب بدم باید منشیم جواب بده اجازه ندارم بدون اطلاعشون جایی برم و مادرم هم هر روز به بهانه تمییز کردن اتاقم میاد همه وسایلامو میگرده.راستش من اصلا چیزی ندارم که بخوام ازشون پنهون کنم ولی این کاراشون مثل تهمت میمونه برام . از طرفی هم نمیتونم ازشون جدا بشم چون هم دوسشون دارم هم آدمای مهربونی اند و هم به کمک مالی من نیاز دارن. تو رو خدا اگه راه حلی دارین بهم بگین
شما چون از اول برای مستقل بودن خودتون پیش خانواده کوتاه اومدید.... الان شمارو با اینکه سن معقولی دارید ب چشم ی بچه نگا میکنند... در صورتی ک باید تلاش کنید خودتونو اثبات کنید... ضعیف نباشید