سلام ،نمیدونم از کجا بگم
بالاخره بعد از بحث های خسته کننده با شوهرم که گفتم از این خونه بریم ،یه خونه تو محله بهتر گرفتیم
اما شوهر من از من حتی یه نظر هم نخواست فردا قراره اسباب کشی کنیم اما اون حتی منو نبرده خونه جدید رو نشونم بده خودش رفت تمیزش کرد منم با خودش نبرد
حالا امروز گفته میخوام برچسب بزنم ب پنجره ها گفتم اخه طبقه سوم با اون شیشه های دودی کی میاد ما رو نگاه کنه؟بعدشم من همش تو خونه م مث این سه سال زندگیمون تازه بلید در رو باز کنم تا ببینم روزه یا شبه ایقد ک تاریکه
برگشته دهنشو کج کرده میگه حرف مفت نزن بابا مگ انتخاب تو هم مهمه خدا رو شکر کن همین خونه رو برات گرفتم ..همیشه من براش ایقد بی ارزشم ،شب و روز در حال خدمت ب خانواده ی آقا اون وقت اینجوری منو خرد میکنه
ب من بگید چیکار کنم خانما ،،همشویجا نوشتم ک منتظر نمونید ❤