اطرافتون خانم خیلی موفقی داشتید که ازدواج خوبی نداشته باشه؟

نه مرد بد میرینه به روان هر زنی

خدا ازین زنا ب من بده

بله داشتیم 

خانوم فوق لیسانس سر کار میرفته 

خوشگلم بود خیلی خیلی زیااد 

اونموقع شوهرش معتاد 😖

وقتی شوهرت عنه میرینه به اعتماد بنفسو حالو حوصلت خیلی کمن همچین مواردی

جدا میشن دیگه دیونه اس مگه بمونه با همچین مردی

خواهرم ،خوشگل مانکن ،هنرمند و باسواد ،خیلی ساله که کار میکنه و روپای خودش وایساده ،الان یکساله ازدواج کرده ولی ماها اصلا بابت انتخاب و ازدواجش خوشحال نیستیم خودشم همینطور منتها طفلک انقدر مظلومه که روش نمیشه بهمون بگه پشیمونه از لحن حرف زدنش از نگاهش میفهمم😭😭😭😭

آره با اعتماد بنفس بود شوهرشم اصلاح شد

خود من ررررریدم باانتخابم ینی😤😤😤😤😤

من دیدم مردایی که خودشون هیچی نبودن اما زناشون اونارو بالا کشیدن، البته با وجود موفق بودن اون زنا اما حس میکنم خوشحال نیستن خودشون

اره اما از درون افسرده و پشیمونن 

من دوستی دارم که متخصص بیهوشی هست همسرش لیسانس برق ، بیکار علاف اهل کار نیست ، اخلاق خوبی هم نداره 

ولی دوستم چون بچه داره و دختر هست و خانوادش سنتی ان ، در ظاهر شادو موفق و درامد زا 

اما یبار بهم گفت اگه از جهنم ترس نداشت خود کشی میکرد چون این زندگی و شوهر رو در خور شان خودش نمیدونه و به دوستاش که شوهر دکتر دارن یا مهندس پولدار حسادت داره 😐در این حد ناراضیه 

بله . یه بنده خدایی خودش خوشگل ، تحصیلکرده ، شاغل  ولی شوهرش کارگر بود و معتاد و کفتر باز ،بچه هم نداشت بعد ۸ سال جدا شد بعد اومد زن یکی از فامیلاشون شد . حالا مرده از زن اول ۲ تا بچه داشت خیانت کرده بود رفته بود چند سال پنهانی زن دوم گرفته بود یه بچه هم از زن دوم داشت ، زن اول که فهمید طلاق گرفت ، یه مدت با زن دوم زندگی کرد اونم طلاق گرفت . بعد اون آقا اومد با این خانوم ازدواج کرد ۲ تا بچه از زن اول هم باهاشون زندگی میکردن ، مرده پیمانکار شهرداری بود از اینا که ساخت و پاخت میکنن مثل اینکه لو میره میفته زندان . البته قبل ازدواج با این خانوم هم مال چند نفر رو بالا کشیده بود زندان افتاده بود بعد آزاد شده بود .زنه هم هر چی خودش کار کرده بود رو در نبود این آقا خرج بچه ها و خورد و خوراک و بدهیهای شوهره کرده بود یعنی هر چی داشت رفت . جالبیش اینجاست که موقع خواستگاری اقا به خانوم گفته بود دوست ندارم سرکار بری .خانوم هم کارش که دولتی بود رو ول کرد نشست بچه های اینو بزرگ کردن . .. بچه ها هم خون به جیگرش میکردن گریه میکردن میگفتن ما فقط مامان خودمون رو میخوایم . بعد یه مدت اقا آزاد میشه از زندان بعد خانومه رو طلاق میده میره زن اولش رو عقد میکنه .😑😑😑😑