سلام سه سال پیش بود علاقه خیلی خاصی داشتم که شناختم نسبت به جن ها بیشتر بشه با دو نفر آشنا شدم که هردو جن داشتن یه گروه سه نفره زدیم بحث جن بود اونا باهم صحبت میکردن ومن فقط نگاه میکردم(روی تخت خواب دراز کشیده بودم) گاهی هم یه ایموجی میفرستادم تا این که یکیشون تونست با جنی که داره وارد خونه اون یکی بشه میگفت برو از یخچال نارنگی بیار واین چیزا منم حسابی ترسیده بودم که یهو به فاصله بیست تا سی سانت از رو تخت بلند شدم یه چیزی انگار داشت موهامو میکشید رو به عقب کاملا تو هوا معلق بودم فقط جیغ میزدم وگریه میکردم که یهو گفتم بسم الله الرحم الرحیم بعد سوره ناس خوندم یهو ول شدم روتخت همش گریه میکردم وجیغ میزدم از اون موقع دیگه میترسیدم برم سراغ جن واین چیزا
اون زمان هم فال ت اروت ورق وشمع میگرفتم جن گیری میکردم دعا مهر ومحبت وکار واین چیزا کسی میخواست بهش میدادم ولی دیگه توبه کار شدم